جدول جو
جدول جو

معنی چاچ کین - جستجوی لغت در جدول جو

چاچ کین
بخش آبریز شیروانی به دیوار پیوسته است
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاه کن
تصویر چاه کن
کسی که پیشه اش کندن چاه یا لای روبی کاریز است، چاه کن، مقنی، کسی که چاه مستراح را خالی می کند، بیشتر در معنای دوم استفاده می شود
فرهنگ فارسی عمید
(کَ سَ)
دهی است از دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند که در40هزارگزی شمال باختری مرند و 14500گزی راه شوسۀ جلفا به تبریز واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 590 تن سکنۀ ترک زبان دارد. آبش از رودخانه و قنات، محصولش غلات، حبوبات و صیفی، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حصن بخش زرندشهرستان کرمان که در 30 هزارگزی جنوب باختری زرند و7 هزارگزی باختر راه مالرو زرند به بافق واقع شده، جلگه و معتدل است و 353 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات، حبوبات، پسته و پنبه، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
محلی کنار راه رشت و انزلی میان اشکیک و خمام در 355 هزارگزی طهران
لغت نامه دهخدا
تصویری از قاچ زین
تصویر قاچ زین
پیشزین پیشکوهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاه کن
تصویر چاه کن
مقنی، کسی که کارش چاه کندن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاه کن
تصویر چاه کن
مقنی
فرهنگ واژه فارسی سره
مقنی گری، چاه جویی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چاهجو، مقنی، چاه خو، چاخو، چخو، کننده چاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گنجشک خانگی که در فصول سرد زیر چاچ خانه های روستایی جا خوش
فرهنگ گویش مازندرانی
جوی آب شیروانی
فرهنگ گویش مازندرانی
کوهه ی زین
فرهنگ گویش مازندرانی
قسمت انتهایی دیوار که متصل به سقف است
فرهنگ گویش مازندرانی